|
چرا بی حجابی؟
# ضعف باور، یا اعتقاد نداشتن به ارزشمند بودن «معیارهای پوششی موجود»
شکی نیست که افراد در مورد اعتقاد به ارزش ها و مقررات اجتماعی و رعایت قوانین معمول,
موقعیت های متفاوتی دارند. بطور طبیعی, درجۀ پایبندی و همنوایی را «میزان اعتقاد» فرد تعیین می کند.
کسی که به هر دلیل, به یک نظام قانونمند، اعتقادی نداشته باشد،
در همنوایی و پیروی از آن نیز تعهدی احساس نخواهد کرد. «دیوید متزا» همانند دیگر پدیدارشناسان
بر این باور است که: «برای درک کجروی باید به ذهن شخص کج رو و زندگی فلسفی درونی او مراجعه کرد.
کجروی اصولاً نتیجه ی اعتقاد در عمل است. فرد کج رو از ارزش هایی پنهانی پیروی می کند
که هر چند با ارزش های مرسوم در جامعه رابطه دارند, ولی به شکل دیگری پذیرفته شده اند.
(خانم فریده ممتاز, انحرافات اجتماعی, ص 162 و 163)
# بحران های هویتی
برخی تحلیل گران فرهنگی بر این باورند که جامعه ی ما تحت تاثیر
سه جریان مختلط «فرهنگ ایرانی, اسلامی و غربی» است که در عرصه های مختلف
با نسبت های ترکیبی گوناگون حضور دارند و خودنمایی می کنند.
در سال های اولیه ی پیروزی انقلاب, هر چند بُعد اسلامی فرهنگ, گسترش و چیرگی در خور توجهی یافت,
به مرور زمان و تحت تاثیر برخی رویدادها, دو لایه ی به حاشیه رانده شده دوباره به صحنه آمدند
و در قالب های دیگری بازتولید شدند!
اولین نتیج، زندگی در چنین فضای مختلطی, هویت یابی چندگانه و پیامدهای شخصیتی - رفتاری آنست.
«جوان ایرانی دچار نامتعادلی و ناهمخوانی در آگاهی های خود شده و با به وجود آمدن
تزلزل در شخصیت که ناشی از آگاهی های ناکافی یا متضاد است, دچار بحران هویت می شود.
برخی از نشانه های این بحران چنین است:
- کم شدن تمایلات مذهبی در جوانان. که بارزترین آن, در کم توجهی آنها به مسائل شرعی.
- روی آوردن افراطی به موسیقی های غیر اصیل و بی ارزش و بی محتوای غربی,
- زیادشدن فاصله ی آنها نسبت به تعهدات اجتماعی و خانوادگی,
- روی آوردن به مدل ها و آرایش های و تیپ های غربی…
همه ی اینها ناشی از گسستگی هویتی جوانان با هویتی پایا و پویاست.»
(ابراهیم پورآهنگر, تاثیر ساختار سیاست گذاری فرهنگی بر بحران هویت, ص 119)
# غلبه و چیرگی پندارها و تلقی های ناهمگون و نادرست
وجود برخی ذهنیت های غلط، مانع از درک صحیح «علت وجود حجاب و پایبندی به رعایت آن» شده.
این موارد چنین است:
- حجاب, مربوط به دوران قدیم است و تاریخ مصرف آن گذشته;
- حجاب, محصول احساس حقارت به وجود آمده از تبعیض های خانوادگی است;
- حجاب, محصول «اصول اخلاقی و انضباطی مردسالار سنتی» است;
- حجاب, نماد ضعف کنترل و خویشتن داری مردان است;
- حجاب, محصول علاقه مندی زن به ریاضت و رهبانیت افراطی است;
- حجاب, وسیله ای برای سرکوب تمایلات طبیعی زن و مرد است;
- حجاب اجباری, مخالف حقوق اجتماعی و آزادی زنان است;
- حجاب, یادگار دوره ی نبود امنیت اجتماعی برای زنان است;
- بی حجابی نهایتا «خلاف قانون کشور» است، نه گناهی بر خلاف دستور صریح قرآن کریم!
- بالاتر دانستن «جنبه ی آرایشی» لباس بر جنبه ی پوششی آن
(در حالیکه پایبندی به حجاب, جنبۀ پوششی لباس را از جنبۀ آرایشی آن بالاتر می دارد);
- حجاب, یک رسم و سنت فرهنگی, عرفی است و بنابراین متغیر و تابع زمان و مکان است;
- حجاب, الزامی صرفاً دینی است و تکلیفی برای مومنان, نه همه ی مردم;
- حجاب, یک مسئله ی شخصی است و باید از اجبارهای اجتماعی و حکومتی معاف باشد؛
- حجاب, زندانی و محصور کردن زنان در چادر و چاقچور تیره رنگست و مایۀ سلب نشاط و شور زندگی آنان
و نابودی غریزۀ خودآرایی و زینت طلبی زنان، که عامل رونق بخشیدن به زندگی آنهاست، می باشد;
- حجاب, عامل افزایش طمع و التهاب جنسی بیشتر است چون (انسان برآنچه منع میشود حریص تر است)
...
پذیرش هر یک از این «پندارها» به تنهایی می تواند پایه و بنیان حجاب را متزلزل کند
و انگیزه ی پایبندی به آن را تضعیف نماید. ذکر یک نمونه از این «پندارها» جالب است:
«اگر حجاب, پاسخ به تجاوز و تعرّض جنسی است, بازتابی از شرایط خشونت بار آن زمان نیز هست.
بازتاب آن تفکر و شرایطی که بدن زن را به معنای دقیق کلمه, «عریان», بی دفاع و آسیب پذیر می دانست.
حجاب زنان آنطور که در مدینه در شرایط جنگ داخلی مطرح شد, نشان دهندۀ شرایط معابر عمومیست,
یعنی جایی که در آن «زنا» آزاد بود. اصطلاح تعرض به معنای خشونت, فشار و محدودیت است …
در گیرودار مبارزات, تنش ها و کشمکش های پیامبر میان این دو بینش, یعنی ایجاد جامعه ای که
زنان بتوانند آزادانه در شهر حرکت کنند (زیرا در اسلام, کنترل اجتماعی همان ایمانست که امیال را مهار میکند)
و تفکر و شیوه منافقان که زنان را فقط وسیله ی اعمال خشونت و حسادت محسوب می کردند,
بینش دومی غالب شد. حجاب, نشان دهنده پیروزی منافقان بود.» (!!)
(فاطمه مرنیسی, زنان پرده نشین و نخبگان جوشن پوش, ترجمه: ملیحه مغازه ای, ص 267)
# برداشت محدودیت آفرین از حجاب
یکی از برداشت هایی که شاید بیش از دیگر تلقی های یاد شده, مورد استناد منتقدان قرار گرفته,
جنبه ی محدود سازی و ایجاد مانع توسط حجاب، در فعالیت های اجتماعی است.
شکی نیست که حجاب بویژه شکل کامل آن; یعنی چادر, محدودیت هایی را برای انجام
برخی فعالیت ها بر زن تحمیل می کند, ولی این محدودیت چندان بازدارنده نیست
و با توجه به آثار مفید و مهم مترتب بر حجاب, پذیرش این نوع محدودیت ها, توجیه پذیر خواهد بود.
«یونی ویکن» در بیان دیدگاه برخی از اندیشمندان غرب نسبت به حجاب می نویسد:
«حجاب به خاطر محدودیت هایی که بر سر راه فعالیت ها و استقلال زنان ایجاد می کند,
ذاتاً سرکوب گر و در نتیجه, ظالمانه است.»
(کتاب زنان, ص 310)
استاد مطهری در پاسخ به این گونه شبهه ها می نویسد:
«اگر زن مرض نداشته باشد و نخواهد لخت بیرون بیاید, پوشیدن یک لباس ساده که تمام بدن و سر
جز چهره و دو دست تا مچ را بپوشاند, مانع هیچ فعالیت بیرونی نخواهد بود, بلکه بر عکس,
تبرّج و خودنمایی و پوشیدن لباس های تنگ و مدهای رنگارنگ است که زن را بصورت موجودی
مهمل و غیر فعال درمی آورد که باید تمام وقتش را مصروف حفظ پوزیسیون (ظاهر) خود کند … »
(مجموعه آثار مرتضی مطهری, ج 19, ص 511)
# چرخش های هنجاری جامعه
برخی از جامعه شناسان, کاهش انگیزه ی پایبندی عملی به رعایت حجاب شرعی و افزایش آمار
بدحجابان و بی حجابان را ناشی از روی دادن برخی تحولات اساسی در نظام هنجاری جامعه می دانند.
« 86/2درصد از پاسخ گویان (15/5 «30/40«40/3) معتقد بودند که در سال 65,
عدم رعایت حجاب از نظر مردم عیب داشت. یعنی خانم ها به علت این که احساس می کردند
مردم از بی حجابی خوششان نمی آید و احتمال دارد به آنها به گونه ای بدگوئی نمایند,
بیشتر حجاب را رعایت می نمودند. این بدان معناست که در آن زمان, یک کنترل درونی در مورد
ارزش های انقلابی مذهبی وجود داشت و قُبح آن نریخته بود و مسئولان مجبور نبودند
با فشار, اجبار و توبیخ, اکثریت خانم ها را به رعایت حجاب وادارند.
در سال 71, این ارزیابی به 41/5 درصد می رسد. همچنین 81/8 درصد از پاسخ گویان معتقد بودند
که مردم جامعه در سال 65 به خانم های چادری احترام می گذاشتند, در حالی که این رقم
برای سال 71 به 36/8 درصد می رسد. در چنین وضعیتی, در شرایط بی مهری, سرکوب اجتماعی
و عکس العمل های پرخاش گرانه به دارندگان نمادهای مذهبی, در واقع, نیاز به احترام و عزت نفس افراد
خدشه دار می شود و آنها در پی کسب احترام, خود را با فشار هنجاری تطبیق داده,
حجاب و ریش و دیگر سمبل های مذهبی, نظیر رفتن به مسجد را کنار می گذارند.»
(فرامرز رفیع پور, توسعه و تضاد, ص 166 و 167)
# بی توجهی به پی آمدهای منفی بی حجابی
توجه نکردن به آثار و کارکردهای فردی و اجتماعی حجاب و کارکردهای منفی رعایت نکردن آن,
نقش بسیار مهمی در سرپیچی از آن دارد.
«منتسکیو» در تحلیلی کارکردگرایانه می نویسد:
«از دست رفتن عفت زنان به قدری تاثیرات بد دارد و به اندازه ای نواقص و معایب تولید می کند
و طوری روح مردم را فاسد می نماید که اگر کشوری دچار آن گردد و این اصل مهم از بین برود,
بدبختی های زیادی از آن ناشی می گردد, بخصوص در حکومت دموکراسی, از دست رفتن عفت,
بزرگ ترین بدبختی ها و مفاسد را باعث می شود تا جایی که اساس حکومت را از بین خواهد برد.
به این جهت, قانون گذاران خوب, عفت را توصیه و از زنان توقع وقار در اخلاق را دارند.»
(منتسکیو, ص 226)
# وجود تفسیرهای سختگیرانه از ممنوعیت های شرعی
«واقعیت این است که مستندات فراوانی در منابع معتبر فقهی وجود دارد که بیشتر مصادیق
آنچه را امروز با عنوان (بدحجابی) ممنوع شناخته می شود, مباح و جایز دانسته است.
از سوی دیگر, با وجود گسترش مصادیق ممنوعیت و محرومیت برای نحوۀ پوشش و آرایش زنان در قانون,
عملاً در جامعه, هر روز شاهد فراتر رفتن مرزهای حجاب از چارچوب های یاد شده هستیم.»
(شادی صدر, ص 49)
# غربگرایی و همسویی الگویی با فرهنگ غرب
خودباختگی و خود کم پنداری در برخورد با فرهنگ غرب,
تاکید افراطی بر ارزش های مادی و ظاهرگرایانه,
توجه به جنبه های بدنی و جسمی
و غفلت از ابعاد روحانی و معنوی در این بخش می گنجد.
# شکاف فرهنگی میان نسل ها
# نبود الگوهای پوششی متنوع متناسب با نیازها و ضرورت های عصری و انتظارات انسان معاصر
# قرار گرفتن در معرض جریان های فرهنگی ناهمگون
زندگی در وضعیت برزخی میان سنت گرایی و مدرنیسم
و ابتلای اجباری و خودبخود به تشویش های هنجاری و الگویی
# توجه نکردن به مشترک و مُشاع بودن فضای اجتماعی و حریم عمومی
و ضرورت تامین انتظارات بین اذهان
# ضعف بنیادهای فرهنگ دینی
در حوزه یباورها, ارزش ها, هنجارها و رفتارها و تربیت اخلاقی متناسب با حساسیت های دینی
# غلبه ی ذهنیت یا فرهنگ تشابه انگار
و توجیه نکردن به پذیرش دگرگونی های الگوئی در حوزه ی پوشش
# مدگرایی و تنوع خواهی
و بی توجهی به آیین های مفید و تجربه شده ی سنتی
غلبه ی مدهای زمانه پسند
کاهش سلطه والدین بر فرزندان,
نپذیرفتن فرهنگ سنتی خانواده,
تمایل به تکروی و الگوگزینی خودمختارانه,
نفرت از برخی فشارهای ناسنجیده خانواده های مذهبی
نیز از عوامل فرهنگی بدحجابی است ...
منیع: وبلاگ سلام علی آل یاسین
๑۩๑ سید مهدی رضوی:09381954355 ๑۩๑
نظرات شما عزیزان:
مـــــوضوعات مـــــرتبط: بـایگانــــــی مـطالب زیبــــا، مطالب زیبا وخواندنی، ،
بــــــــــرچـــسبهــا: حجاب, افاف, جامعه, بی بندوباری, مدگرایی, تنوع خواهی, فرهنگ, عفت زنان, میزان اعتقاد, پی آمدهای منفی بی حجابی, هنجار, زنان بی حجاب, بحران های هویتی, ضعف باور, ضعف بنیادهای فرهنگ دینی, شکاف فرهنگی, الگوهای پوششی, فرهنگ غرب, شرعی,
[ 1 / 6 / 1391 ] [ 15:0 ] [ سید مهدی رضوی ]
[ ]
░▒
نظر یادت نره همسنگر گرامی، برای بهتر شدن سایت لطفا اینجا کلیک نمائید
heiat110.lxb.ir ▒░
|
|